امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Abbreviate

əˈbriːvieɪt əˈbriːvieɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    abbreviated
  • شکل سوم:

    abbreviated
  • سوم‌شخص مفرد:

    abbreviates
  • وجه وصفی حال:

    abbreviating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
مختصر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
verb - transitive
کوتاه کردن، مختصرکردن، خلاصه کردن
- The marriage ceremony was abbreviated by rain.
- باران موجب شد که مراسم ازدواج کوتاه بشود.
- an abbreviated story
- داستان خلاصه‌شده
- to abbreviate "building" as "bldg"
- واژه‌ی "building" را به صورت "bldg" مخفف کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد abbreviate

  1. verb shorten
    Synonyms:
    abridge abstract boil down clip compress condense contract cut cut back cut down cut off cut out digest encapsulate get to the meat pare prune put in a nutshell reduce summarize take out trim
    Antonyms:
    amplify enlarge expand extend increase lengthen
  1. verb cut short an activity
    Synonyms:
    abort curtail restrict stop short truncate
    Antonyms:
    expand extend increase lengthen

ارجاع به لغت abbreviate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abbreviate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/abbreviate

لغات نزدیک abbreviate

پیشنهاد بهبود معانی