امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ablaze

əˈbleɪz əˈbleɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more ablaze
  • صفت عالی:

    most ablaze

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
سوزان، فروزان، درخشان، مشتعل، برافروخته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- When he got back from the movie, he realized his house was ablaze.
- وقتی از سینما برگشت دید که خانه‌اش آتش گرفته است.
- to set ablaze
- شعله‌ور کردن، مشتعل کردن
- Her face was ablaze with excitement.
- از شدت هیجان چهره‌اش برافروخته شده بود.
- The street was ablaze with Christmas decorations.
- تزیینات کریسمس خیابان را غرق در نور کرده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ablaze

  1. adjective on fire
    Synonyms:
    afire aflame alight blazing burning conflagrant fiery flaming flaring ignited lighted
  1. adjective very excited
    Synonyms:
    afire angry aroused enthusiastic fervent frenzied fuming furious heated impassioned incensed intense on fire passionate raging stimulated vehement
    Antonyms:
    dull unexcited
  1. adjective brightly illuminated
    Synonyms:
    aflame aglow brilliant flashing gleaming glowing incandescent luminous radiant refulgent sparkling
    Antonyms:
    dark dim

ارجاع به لغت ablaze

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ablaze» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ablaze

لغات نزدیک ablaze

پیشنهاد بهبود معانی