امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Abnormality

ˌæbnɔːrˈmælət̬i ˌæbnɔːˈmæləti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    normalities

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
نابهنجاری، بی‌قاعدگی، وضع غیرعادی، خاصیت غیرطبیعی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- the abnormality of his behavior
- نابهنجاری رفتار او
- We did not observe any abnormalities.
- هیچ چیزی غیرعادی مشاهده نکردیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد abnormality

  1. noun being different from standard or norm
    Synonyms:
    aberrancy aberration anomalism anomaly atypicalness bizarreness deformity deviance deviancy deviation eccentricity exception extraordinariness flaw irregularity oddity peculiarity preternaturalness singularity strangeness uncommonness unnaturalness unusualness weirdness
    Antonyms:
    normality normalness sameness standard

ارجاع به لغت abnormality

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abnormality» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/abnormality

لغات نزدیک abnormality

پیشنهاد بهبود معانی