با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Access

ˈækses ˈækses
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    accessed
  • شکل سوم:

    accessed
  • سوم شخص مفرد:

    accesses
  • وجه وصفی حال:

    accessing
  • شکل جمع:

    accesses

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1
دسترس، دسترسی، دست‌یابی، راه، تقریب، الحاق، اصابت
- Investigators wanted to get access to his home.
- کارآگاهان خواستار دسترسی به خانه‌ی او شدند.
- consultants who have easy access to the president
- مشاورانی که دسترسی راحتی به رئیس‌جمهور دارند
noun uncountable
اجازه دخول، مدخل ورود
noun uncountable
پزشکی بروز مرض، بروز بیماری
noun uncountable
(در مسیحیت) تقرب به خدا
noun uncountable
حقوق دسترسی یا مجال مقاربت
noun uncountable
حمله
verb - transitive
دست یافتن، دسترسی داشتن به
- A country with no access to the sea.
- کشوری که راه به دریا ندارد.
- He has access to some of the best physicians.
- او به برخی از بهترین دکترها دسترسی دارد.
verb - transitive
کامپیوتر دسترسی داشتن، برداشت کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد access

  1. noun admission, means of entry, approach
    Synonyms: admittance, approach, avenue, connection, contact, course, door, entrance, entree, entry, in, ingress, introduction, key, open arms, open door, passage, path, road, route, way
    Antonyms: egress, outlet

Collocations

لغات هم‌خانواده access

ارجاع به لغت access

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «access» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/access

لغات نزدیک access

پیشنهاد بهبود معانی