با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Aciculate

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
دارای خار سوزنی یا سوزنچه‌ی یخی
adjective
دارای خراشیدگی (که گویی توسط سوزن ایجاد شده) (aciculated هم می‌گویند)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد aciculate

  1. adjective Having an end that tapers to a point
    Synonyms: sharp, acicular, aciculated, acuminate, acute, cuspate, cuspated, cuspidate, cuspidated, mucronate, pointed, pointy

ارجاع به لغت aciculate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aciculate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aciculate

لغات نزدیک aciculate

پیشنهاد بهبود معانی