امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Addicted

əˈdɪktɪd əˈdɪktɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    addicts
  • وجه وصفی حال:

    addicting
  • صفت تفضیلی:

    more addicted
  • صفت عالی:

    most addicted

معنی

adjective
خوگرفته ، آموخته و معتاد ، تسلیم‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد addicted

  1. adjective dependent on something, compulsive
    Synonyms:
    absorbed accustomed attached dependent devoted disposed fanatic fond given over to given to habituated hooked hyped imbued inclined obsessed predisposed prone to spaced out strung out under the influence used to wedded to
    Antonyms:
    disinclined independent opposed unaccustomed

ارجاع به لغت addicted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «addicted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/addicted

لغات نزدیک addicted

پیشنهاد بهبود معانی