امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Adduct

əˈdʌkt əˈdʌkt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
(. vt ): (شیمی) به مرکز نزدیک کردن، به درون کشیدن، (شیمی) ترکیب اضافی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Muscles which adduct the fingers.
- عضلاتی که انگشت‌ها را به هم نزدیک می‌کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد adduct

  1. verb Draw a limb towards the body
    Antonyms:
    abduct

ارجاع به لغت adduct

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «adduct» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/adduct

لغات نزدیک adduct

پیشنهاد بهبود معانی