امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Adroit

əˈdrɔɪt əˈdrɔɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more adroit
  • صفت عالی:

    most adroit

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
زرنگ، زبردست، زیرک، ماهر، چابک، چالاک، تردست، چیره‌دست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Mahmood was adroit at flattering others.
- محمود در تملق‌گویی از دیگران مهارت داشت.
- his adroitness in solving problems
- زبردستی او در حل مسائل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد adroit

  1. adjective very able or skilled
    Synonyms:
    adept apt artful clean clever crack crackerjack cunning cute deft dexterous expert foxy good handy hot tamale ingenious masterful neat nifty nimble on the ball on the beam proficient quick on the trigger quick on the uptake quick-witted savvy sharp skillful slick smart up up to speed whiz wizard
    Antonyms:
    awkward clumsy dense inept stupid unskilled

ارجاع به لغت adroit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «adroit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/adroit

لغات نزدیک adroit

پیشنهاد بهبود معانی