با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Afford

əˈfɔːrd əˈfɔːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    afforded
  • شکل سوم:

    afforded
  • سوم شخص مفرد:

    affords
  • وجه وصفی حال:

    affording

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1
دادن، حاصل کردن، تهیه کردن، موجب شدن، از عهده برآمدن، استطاعت داشتن، بضاعت داشتن، وسع مالی داشتن، قدرت مالی (برای خرید یا خرج) داشتن
- Can you afford to buy this mansion?
- آیا قدرت خرید این کاخ را دارید؟
- This trip is not affordable for me.
- استطاعت این مسافرت را ندارم.
- I can't afford the time.
- وقتش را ندارم.
- I can afford to tell you bluntly that...
- می‌توانم رک به شما بگویم که ...
- I can't afford to wait any longer.
- به صلاحم نیست (نمی‌توانم) دیگر صبر کنم.
- The window afforded a view of the garden.
- پنجره منظره‌ای از باغ را نشان می‌داد.
- These meetings always afforded me pleasure.
- این دیدارها همیشه مرا خرسند می‌کرد.
- Music affords her pleasure.
- موسیقی به او لذت می‌دهد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد afford

  1. verb able to have or do; within financial means
    Synonyms: allow, be able to, bear, be disposed to, have enough for, have the means for, incur, manage, spare, stand, support, sustain
  2. verb give, produce
    Synonyms: bestow, furnish, grant, impart, offer, provide, render, supply, yield
    Antonyms: take away

ارجاع به لغت afford

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «afford» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/afford

لغات نزدیک afford

پیشنهاد بهبود معانی