امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Aggravated

American: ˈæɡrəveɪtɪd British: ˈæɡrəveɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    aggravates
  • وجه وصفی حال:

    aggravating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
حقوق (در مورد هر تخلف) بدترین نوع آن، مشدد link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- aggravated assault
- ضرب و جرح شدید
- aggravated robbery
- سرقت مشدد (که مستحق بیشترین مجازات است)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد aggravated

  1. verb Make worse
    Synonyms:
    intensified exacerbated exasperated complicated heightened worsened enhanced deepened
    Antonyms:
    alleviated relieved soothed helped improved
  1. verb Exasperate or irritate
    Synonyms:
    provoked exasperated vexed riled nettled irritated galled worsened upset ruffled stirred stimulated roused exacerbated annoyed rankled raised piqued nagged magnified maddened irked bothered intensified infuriated gotten inflamed increased incensed heightened het fed disturbed exaggerated chafed enlarged enhanced bugged aroused angered aggrieved aggrandized
    Antonyms:
    gladdened softened mollified appeased
  1. adjective Incited, especially deliberately, to anger
    Synonyms:
    provoked browned-off burnt-up
  1. numeral
    Synonyms:
    worse

ارجاع به لغت aggravated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aggravated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aggravated

لغات نزدیک aggravated

پیشنهاد بهبود معانی