امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Agitate

ˈædʒɪteɪt ˈædʒɪteɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    agitated
  • شکل سوم:

    agitated
  • سوم‌شخص مفرد:

    agitates
  • وجه وصفی حال:

    agitating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
(مایعات) تکان دادن، هم زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- agitate the bottle well
- خوب بطری را تکان بده
verb - transitive
تهییج کردن، تحریک کردن، برانگیختن، نا آرام کردن، سراسیمه کردن
- in an agitated mood
- با حالتی مضطرب
verb - intransitive
(سیاسی) مبارزه کردن، تبلیغ کردن، فعالیت کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد agitate

  1. verb shake physically
    Synonyms:
    beat churn concuss convulse disturb rock rouse stir toss
    Antonyms:
    calm lull quiet soothe tranquilize
  1. verb disturb, trouble someone
    Synonyms:
    alarm argue arouse bug bug up burn up confuse craze debate discompose disconcert discuss dispute disquiet distract disturb egg on examine excite ferment flurry fluster get to incite inflame make flip move perturb psych push buttons rouse ruffle spook stimulate stir trouble turn on unhinge upset ventilate work up worry
    Antonyms:
    calm not bother quiet soothe

ارجاع به لغت agitate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «agitate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/agitate

لغات نزدیک agitate

پیشنهاد بهبود معانی