با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Aleatory

ˈeɪliəˌtɔːri ˈeɪliəˌtɔːi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
الله‌بختی، بسته به بخت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد aleatory

  1. adjective happening, done, or chosen by chance, rather than according to any plan
    Synonyms: unplanned, accidental, haphazard, impromptu, random, spontaneous, unexpected, unintended, unintentional

ارجاع به لغت aleatory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aleatory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aleatory

لغات نزدیک aleatory

پیشنهاد بهبود معانی