امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Allegiance

əˈliːdʒns əˈliːdʒns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    allegiances

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
تابعیت، تبعیت، وفاداری، بیعت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- They took the oath of allegiance to the flag.
- آنان سوگند وفاداری به پرچم را ادا کردند.
- The leader of the party gained allegiance of the members.
- رهبر حزب از وفاداری اعضا برخوردار بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد allegiance

  1. noun loyalty
    Synonyms:
    adherence ardor consecration constancy dedication deference devotion duty faithfulness fealty fidelity homage honor obedience obligation piety
    Antonyms:
    disloyalty enmity sedition treachery treason

ارجاع به لغت allegiance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «allegiance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/allegiance

لغات نزدیک allegiance

پیشنهاد بهبود معانی