با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Alpha

ˈælfə ˈælfə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    alphas

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
آلفا (نخستین حرف الفبای یونانی)
- The letter Alpha is often used to symbolize the beginning of something.
- از حرف آلفا اغلب به‌عنوان نماد آغاز چیزی استفاده می‌شود.
- The Alpha is a symbol of strength.
- آلفا نماد قدرت است.
adjective noun countable
کامپیوتر آلفا (مرحله‌ی آزمایش اولیه‌ی یک محصول نرم‌افزاری یا سخت‌افزاری)
- an alpha version of the program
- نسخه‌ی آلفای این برنامه
- During the testing of the alpha version, a number of bugs were reported, which have since been eliminated.
- در خلال تست نسخه‌ی آلفا، تعدادی باگ گزارش شد که از آن زمان تاکنون رفع شده‌اند.
adjective noun countable
مسلط، چیره، غالب، برتر، برجسته (انسان یا حیوان)
- the alpha of the group
- شخص غالب گروه
- alpha personalities
- شخصیت‌های برجسته
- an alpha male
- نر غالب
noun countable
آغاز، ابتدا، شروع
- The alpha of the book was captivating.
- ابتدای کتاب جذاب بود.
- the alpha of the school year
- آغاز سال تحصیلی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد alpha

  1. noun
    Synonyms: beginning, first, outstart, start, warming-up

ارجاع به لغت alpha

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «alpha» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/alpha

لغات نزدیک alpha

پیشنهاد بهبود معانی