امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Altercation

ˌɑːltərˈkeɪʃn ˌɔːltəˈkeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
ستیزه، مجادله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Before the match, the two wrestlers had an altercation.
- قبل از مسابقه دو کشتی‌گیر با هم حرفشان شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد altercation

  1. noun fight, often verbal
    Synonyms:
    argument beef bickering blowup bone of contention brawl brush combat contest controversy dispute embroilment flap fracas fuss go hassle quarrel row rumble run-in set-to squabbling tiff words wrangle
    Antonyms:
    agreement concord harmony peace union unity

ارجاع به لغت altercation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «altercation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/altercation

لغات نزدیک altercation

پیشنهاد بهبود معانی