امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ambition

æmˈbɪʃn æmˈbɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    ambitions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1
بلند‌همتی، جاه‌طلبی، آرزو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Her ambition was to become a physician.
- هدف عالی او این بود که پزشک بشود.
- Abbas was a man of ambition and energy.
- عباس مردی بلندهمت و پویا بود.
- Ambition made Macbeth kill the king.
- جاه‌طلبی مکبث را وادار به کشتن شاه کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ambition

  1. noun strong desire for success
    Synonyms:
    appetite ardor aspiration avidity craving desire drive eagerness earnestness emulation energy enterprise enthusiasm fire in belly get up and go hankering hope hunger initiative itch keenness longing love lust moxie passion pretension push right stuff spirit striving thirst vigor yearning zeal
    Antonyms:
    apathy contentment diffidence humility indifference laziness satisfaction
  1. noun something desired
    Synonyms:
    aim aspiration desire dream end enterprise goal hope intent mark objective purpose target wish

ارجاع به لغت ambition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ambition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ambition

لغات نزدیک ambition

پیشنهاد بهبود معانی