امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Amputate

ˈæmpjəteɪt ˈæmpjəteɪt ˈæmpjəteɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    amputated
  • شکل سوم:

    amputated
  • سوم‌شخص مفرد:

    amputates
  • وجه وصفی حال:

    amputating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
(جراحی) قطع عضو کردن، جدا کردن، وابریدن، از تن جدا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The surgeon amputated Hassan's hand.
- جراح دست حسن را قطع کرد.
- amputation
- وابری، وابرش، قطع (عضو)
- He has had a leg amputated.
- یک پایش را قطع کرده‌اند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد amputate

  1. verb remove a limb
    Synonyms:
    cut away cut off dismember eliminate excise lop separate sever truncate

ارجاع به لغت amputate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «amputate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/amputate

لغات نزدیک amputate

پیشنهاد بهبود معانی