با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Antenna

ænˈtenə ænˈtenə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    antennae

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع antennas به‌ جای antennae استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
جانورشناسی شاخک
- The crab's antennae helped it sense its surroundings.
- شاخک‌های خرچنگ به آن کمک کرد تا محیط اطرافش را حس کند.
- The beetle's antennae twitched as it searched for food.
- هنگام جست‌وجوی غذا، شاخک‌های سوسک تکان می‌خورد.
noun countable
قدرت درک (به‌صورت جمع می‌آید)
- She trusted her antennae, knowing that they had guided her well in the past.
- او به قدرت درکش اعتماد کرد، زیرا می‌دانست که در گذشته به‌خوبی او را راهنمایی کرده‌اند.
- The detective's antennae led him to the crucial clue in the case.
- قدرت درک کارآگاه او را به سرنخ حیاتی پرونده هدایت کرد.
noun countable
آنتن (افزاره‌ای برای تبدیل سیگنال الکتریکی به امواج الکترومغناطیسی (در حالت فرستندگی) و تبدیل امواج الکترومغناطیسی به سیگنال الکتریکی (در حالت گیرندگی))
- The car's antenna was damaged in the storm.
- آنتن خودرو در طوفان آسیب دید.
- He adjusted the antenna on his television to get a better signal.
- آنتن تلویزیون خود را تنظیم کرد تا سیگنال بهتری دریافت کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد antenna

  1. noun appendages for sensing, usually on insects or electronics
    Synonyms: aerial, bird snapper, bullwhip, ears, feelers, rabbit ears, receiver, sky wire, whip, wire

ارجاع به لغت antenna

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «antenna» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/antenna

لغات نزدیک antenna

پیشنهاد بهبود معانی