امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Antiquity

ænˈtɪkwəti ænˈtɪkwəti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
عهد عتیق، روزگار باستان، قدمت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a rug of great antiquity
- فرشی بسیار کهنسال
- legends of antiquity
- افسانه‌های باستان
- the antiquity of Nowruz customs
- قدمت رسوم نوروزی
- The relics left by antiquity.
- آثاری که باستانیان از خود به جا گذاشته‌اند.
- the people of antiquity
- مردم دوران باستان
- the Cairo museum of antiquities
- موزه‌ی آثار باستانی قاهره
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد antiquity

  1. noun old object
    Synonyms:
    antique relic ruin
  1. noun oldness
    Synonyms:
    age ancientness antiqueness archaicism archaism elderliness hoariness old age venerableness
    Antonyms:
    convention modernity newness
  1. noun distant past
    Synonyms:
    ancient time(s) classical times days of old days of yore former age old days olden days remote time time immemorial
    Antonyms:
    now

ارجاع به لغت antiquity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «antiquity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/antiquity

لغات نزدیک antiquity

پیشنهاد بهبود معانی