امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    API

    ˌeɪ piː ˈaɪ ˌeɪ piː ˈaɪ
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    API در معنای اول مخفف عبارت Application Programming Interface است.

    API در معنای دوم مخفف عبارت Asian Pacific Islander است.

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    abbreviation noun countable
    تکنولوژی کامپیوتر رابط برنامه‌نویسی نرم‌افزار، واسط برنامه‌نویسی نرم‌افزار کاربردی (واسط بین یک کتابخانه یا سیستم‌عامل و برنامه‌هایی که از آن تقاضای سرویس می‌کنند)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - The API allows developers to access and interact with a software application's features and data.
    - واسط برنامه‌نویسی نرم‌افزار کاربردی به توسعه‌دهندگان امکان می‌دهد تا به ویژگی‌ها و داده‌های یک اپلیکیشن دسترسی داشته باشند و با آن تعامل داشته باشند.
    - The API provides a set of predefined functions for developers to use in their applications.
    - ای‌پی‌ای مجموعه‌ای از توابع ازپیش‌تعریف‌شده را در اختیار توسعه‌دهندگان قرار می‌دهد تا از آن‌ها در اپلیکیشن‌های خود استفاده کنند.
    abbreviation noun countable
    انگلیسی آمریکایی بومی آسیااقیانوسیه (شخصی که در ایالات متحده زندگی می‌کند و اصالتش به خاور دور یا آسیای جنوب شرقی یا آسیای جنوبی یا جزایر اقیانوس آرام برمی‌گردد)
    - The API population in the United States has been steadily growing over the years.
    - جمعیت بومیان آسیااقیانوسیه در ایالات متحده در طول سال‌ها به‌طور پیوسته در حال رشد بوده است.
    - Many APIs in the United States have faced discrimination and prejudice due to their ethnic background.
    - بسیاری از بومیان آسیااقیانوسیه در ایالات متحده به دلیل پیشینه‌ی قومی خود با تبعیض و تعصب مواجه شده‌اند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت API

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «API» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/api

    لغات نزدیک API

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند