با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Appointed

əˌpɔɪntəd əˈpɔɪntɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    appoints
  • وجه وصفی حال:

    appointing

معنی

adjective
1- انتصابی (در مقابل انتخابی: elected)، منصوب، گماشته 2- موعود، معین، مقرر، آراسته، مجهز
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد appointed

  1. adjective named
    Synonyms: selected, chosen, delegated
    Antonyms: elected

ارجاع به لغت appointed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «appointed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/appointed

لغات نزدیک appointed

پیشنهاد بهبود معانی