امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Apportionment

American: əˈpɔːrʃənmənt British: əˈpɔːʃnmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
حقوق تسهیم، تقسیم، تقسیم پولی بین اشخاص ذی‌نفع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- the apportionment of land among new settlers
- تقسیم زمین میان کوچ‌گران جدید
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد apportionment

  1. noun allotment
    Synonyms: partition, division, allocation, appropriation, portion

ارجاع به لغت apportionment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «apportionment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/apportionment

لغات نزدیک apportionment

پیشنهاد بهبود معانی