امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Arid

ˈærɪd ˈærɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    arider
  • صفت عالی:

    aridest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
خشک، بایر، لم‌یزرع، خالی، بی‌مزه، بی‌روح، بی‌لطافت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a desert of extreme aridity
- صحرایی بسیار خشک
- Much of central Iran is arid.
- خیلی از نواحی مرکز ایران کم‌باران هستند.
- arid land
- زمین خشک
- His speech was long and arid.
- نطق او طولانی و بی‌روح بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد arid

  1. adjective dry
    Synonyms:
    barren bone-dry desert dry as a bone dry as dust dusty moistureless parched thirsty waterless
    Antonyms:
    damp humid moist wet
  1. adjective uninterested, spiritless
    Synonyms:
    boring colorless drab dreary dry dull flat insipid lackluster lifeless tedious unanimated uninspired vapid wearisome
    Antonyms:
    interested lively spirited

ارجاع به لغت arid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «arid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/arid

لغات نزدیک arid

پیشنهاد بهبود معانی