با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Aroma

əˈroʊmə əˈrəʊmə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    aromas

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
ماده‌ی عطری، بوی خوش عطر، بو، رایحه
- the aroma of roses
- بوی خوش گل محمدی
- This rice has a good aroma.
- این برنج بوی خوبی دارد.
- a city with the aroma of Paris
- شهری با ویژگی‌های (رنگ و بوی) پاریس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد aroma

  1. noun distinctive smell
    Synonyms: balm, bouquet, fragrance, incense, odor, perfume, redolence, scent, spice

ارجاع به لغت aroma

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aroma» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aroma

لغات نزدیک aroma

پیشنهاد بهبود معانی