امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ascertain

ˌæsərˈteɪn ˌæsəˈteɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ascertained
  • شکل سوم:

    ascertained
  • سوم‌شخص مفرد:

    ascertains
  • وجه وصفی حال:

    ascertaining

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
معلوم کردن، ثابت کردن، معین کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- I wanted to ascertain his claim.
- می‌خواستم ادعای او را به‌طور مسلم معلوم کنم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ascertain

  1. verb make sure
    Synonyms:
    catch on check check out check up on confirm determine dig discover divine double-check establish eye eyeball find out fix get down cold get down pat get hold of get it down get the hang of identify learn learn the ropes look-see make certain make sure peg pick up pick up on read see settle size size up tell verify

ارجاع به لغت ascertain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ascertain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ascertain

لغات نزدیک ascertain

پیشنهاد بهبود معانی