با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Ash

æʃ æʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    ashes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable C1
گیاه‌شناسی درخت زبان گنجشک ( fraxinus )، (در جمع) خاکستر، بقایای جسد انسان پس از مرگ
- Her ashes were scattered at sea.
- خاکسترش را در دریا پخش کردند.
- cigarette ash
- خاکستر سیگار
verb - transitive
خاکستر سیگار را گرفتن، خاکستر سیگار را تکاندن
- She ashed her cigarette onto the floor, then handed it to me
- خاکستر سیگارش را روی زمین تکاند و بعد سیگار را داد به من.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ash

  1. noun remains of burning
    Synonyms: charcoal, cinders, dust, embers, powder, relics, remains, ruins, slag, soot

Collocations

ارجاع به لغت ash

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ash» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ash

لغات نزدیک ash

پیشنهاد بهبود معانی