با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Assail

əˈseɪl əˈseɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    assailed
  • شکل سوم:

    assailed
  • سوم شخص مفرد:

    assails
  • وجه وصفی حال:

    assailing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
حمله کردن، هجوم آوردن بر
- He was assailed by highway robbers.
- راهزنان بر او حمله بردند.
- A loud noise assailed her ears.
- صدایی بلند گوشش را رنجه داشت (مورد تهاجم قرار داد).
- His enemies assailed him in public meetings.
- دشمنانش در جلسات عمومی او را مورد حمله قرار دادند.
- Serious problems assailed him from every direction.
- مشکلات جدی از هر سو به او روی آوردند.
- He was assailed by doubt and hesitation.
- شک و تردید وجودش را فرا گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد assail

  1. verb attack, usually with words
    Synonyms: abuse, assault, bash, berate, beset, blast, blister, bust, charge, come at, criticize, encounter, have at, impugn, invade, lambaste, lay into, malign, maltreat, molest, revile, set upon, trash, vilify, work over

ارجاع به لغت assail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «assail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/assail

لغات نزدیک assail

پیشنهاد بهبود معانی