امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Assert

-ˈsɜrːt əˈsɜːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    asserted
  • شکل سوم:

    asserted
  • سوم‌شخص مفرد:

    asserts
  • وجه وصفی حال:

    asserting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C2
دفاع کردن از، حمایت کردن، آزاد کردن، اظهار قطعی کردن، ادعا کردن، اثبات کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
verb - transitive
ادعا کردن
- He kept asserting his objection.
- او مرتباً مخالفت خود را اعلام می‌داشت.
- The women asserted their right to equal treatment.
- بانوان مدعی حقوق متساوی با مردان بودند.
- He wished to assert his authority in his own house.
- او می‌خواست سروری خود را در خانه‌ی خود به ثبوت برساند.
- In the beginning she was timid, but she gradually learned to assert herself.
- ابتدا خجالتی بود؛ ولی کم‌کم یاد گرفت خودی نشان دهد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد assert

  1. verb insist, declare, maintain
    Synonyms:
    advance affirm allege argue asservate attest aver avouch avow butt in cite claim contend defend horn in justify mouth off pop off predicate press proclaim profess pronounce protest put forward say shoot off one’s mouth shoot one’s wad stand up for state stress swear uphold vindicate warrant
    Antonyms:
    deny reject

Collocations

  • to assert oneself

    خود نشان دادن، ادعای حق کردن، سینه سپر کردن

ارجاع به لغت assert

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «assert» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/assert

لغات نزدیک assert

پیشنهاد بهبود معانی