با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Assiduity

ˌæsɪˈdjuːəti ˌæsɪˈdjuːəti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
توجه، پشتکار، استقامت، مداومت، توجه و دقت مداوم
- He performed his duties with assiduity.
- با پشتکار وظایف خود را انجام داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد assiduity

  1. noun Steady attention and effort, as to one's occupation
    Synonyms: assiduousness, application, diligence, industriousness, industry, sedulousness, painstakingness, concentration, thoroughgoingness

ارجاع به لغت assiduity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «assiduity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/assiduity

لغات نزدیک assiduity

پیشنهاد بهبود معانی