با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Astir

əˈstɜːr əˈstɜː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
بیرون از بستر، در جنبش، در حرکت، فعال
- The city was astir with rumors of his death.
- شایعات مرگ او شهر را به جنب و جوش درآورده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد astir

  1. adjective On the move
    Synonyms: up, about
  2. adverb
    Synonyms: active, afoot, alert, awake, moving, roused

ارجاع به لغت astir

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «astir» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/astir

لغات نزدیک astir

پیشنهاد بهبود معانی