با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Athlete

ˈæθliːt ˈæθliːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    athletes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
ورزش ورزش‌کار، پهلوان، قهرمان ورزشی، دونده، یل
- The young athlete dreamt of representing their country in the upcoming Olympic Games.
- این ورزش‌کار جوان آرزو داشت که نماینده‌ی کشورش در بازی‌های المپیک آینده باشد.
- The athlete sprinted across the finish line, securing a gold medal for their country.
- این دونده تا خط پایان دوید و مدال طلا را برای کشورش به ارمغان آورد.
noun countable
جانورشناسی ورزش سگ ورزشی، اسب ورزشی، جانور ورزشی (اسب و سگ دو حیوانی هستند که معمولاً در ورزش استفاده می‌شوند.)
- My dog, a true athlete, can run for hours without tiring.
- سگ من، یک سگ ورزشی واقعی، می‌تواند ساعت‌ها بدون خستگی بدود.
- The athlete galloped across the finish line, victorious in the race.
- این اسب ورزشی از خط پایان تاخت و در مسابقه پیروز شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد athlete

  1. noun person involved in sports
    Synonyms: amateur, animal, challenger, competitor, contender, contestant, games player, gorilla, iron person, jock, jockey, muscle person, player, professional, shoulders, sport, sportsperson, superjock

ارجاع به لغت athlete

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «athlete» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/athlete

لغات نزدیک athlete

پیشنهاد بهبود معانی