با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Atom

ˈætəm ˈætəm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    atoms

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
شیمی فیزیک اتم (کوچک‌ترین ذره‌ی تشکیل دهنده‌ی ماده)
- Atoms combine to form molecules.
- به هم پیوستن اتم‌ها ملکول‌ها را تشکیل می‌دهد.
- A water molecule is made up of two hydrogen atoms and one oxygen atom.
- یک مولکول آب از دو اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن تشکیل شده است.
noun countable
ذره، ریزه، خرده، خرده‌ریز
- The slightest atom of dust will harm the computer.
- کوچک‌ترین ذره‌ی گردوخاک به کامپیوتر صدمه می‌زند.
- There is not one atom of romance in her.
- حتی یک ذره عشق هم در وجودش نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد atom

  1. noun smallest part of something
    Synonyms: bit, crumb, dot, fragment, grain, iota, jot, minimum, mite, modicum, molecule, morsel, mote, ounce, particle, scintilla, scrap, shred, smidgen, speck, spot, tittle, trace, whit

ارجاع به لغت atom

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «atom» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/atom

لغات نزدیک atom

پیشنهاد بهبود معانی