با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Atomic

əˈtɑːmɪk əˈtɒmɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
هسته‌ای، ذره‌ای، مربوط به جوهر فرد، ریز، اتمی
adjective
اتمی، تجزیه ناپذیر
- an atomic submarine
- زیردریایی اتمی
- atomic warfare
- جنگ اتمی
- atomic oxygen
- اکسیژنی که به صورت اتم بوده و تشکیل ملکول نداده است. (اکسیژن آزاد)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد atomic

  1. adjective tiny
    Synonyms: diminutive, fragmentary, granular, microscopic, minute
  2. adjective nuclear
    Synonyms: atom-powered, fissionable, thermonuclear

Collocations

ارجاع به لغت atomic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «atomic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/atomic

لغات نزدیک atomic

پیشنهاد بهبود معانی