امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Audience

ˈɒː- / / ˈɑː- ˈɔːdiəns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    audiences

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
حضار، گردآمدگان، پیام‌گیران، (رادیو و غیره) شنوندگان، مخاطب، (فیلم و نمایش و غیره) تماشاگران، تماشاچیان، بینندگان، (کتاب و روزنامه و غیره) خوانندگان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The audience liked his speech.
- حضار از نطق او خوششان آمد.
- A writer should always consider his audience.
- نویسنده باید همیشه خواننده‌ی خود را مد نظر داشته باشد.
noun
شرفیابی، باریابی، بارعام،به حضور رسیدن
- He finally had an audience with the prime minister.
- بالأخره نزد نخست‌وزیر شرفیاب شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد audience

  1. noun group observing an entertainment or sporting event
    Synonyms:
    admirers assemblage assembly congregation crowd devotees fans following gallery gathering hearers house listeners market moviegoers onlookers patrons playgoers public showgoers spectators theatergoers turnout viewers witnesses
  1. noun hearing
    Synonyms:
    audition conference consideration consultation conversation discussion interview meeting reception

ارجاع به لغت audience

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «audience» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/audience

لغات نزدیک audience

پیشنهاد بهبود معانی