با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Auditor

ˈɒːdɪtər ˈɔːdɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    auditors

معنی و نمونه‌جمله

noun
مأمور رسیدگی، ممیز حسابداری، شنونده، مستمع
- an auditor of the tax office
- ممیز اداره‌ی مالیات
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد auditor

  1. noun person who inspects financial records
    Synonyms: accountant, actuary, bookkeeper, cashier

ارجاع به لغت auditor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «auditor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/auditor

لغات نزدیک auditor

پیشنهاد بهبود معانی