امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Authoritative

    ɒːˈθɑːrəteɪtɪv / / əˈθɔː- ɔːˈθɒrətətɪv / / ə-
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more authoritative

    • صفت عالی:

      most authoritative

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    (شخص) مقتدر، قدرتمند، توانا، با اقتدار

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    adjective
    (رفتار، حالت) مقتدرانه، آمرانه، تحکم‌آمیز
    adjective
    (منبع، عقیده، قرارداد، نسخه، چاپ) معتبر، قابل اعتماد، موثق
    - He said authoritatively, "get out!"
    - با لحن تحکم‌آمیزی گفت: «برو بیرون!»
    - an authoritative biography
    - زندگی‌نامه‌ی موثق و اصیل
    - an authoritative young officer
    - یک افسر جوان پر عتاب و خطاب
    - an authoritative decision
    - تصمیم مقتدرانه
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد authoritative

    1. adjective recognized as true, valid
      Synonyms:
      accurate authentic factual true reliable dependable trustworthy verified confirmed validated proven attested supported documented sound truthful legit veritable definitive faithful righteous authenticated circumstantiated learned scholarly straight from horse’s mouth
    1. adjective domineering
      Synonyms:
      commanding dominating assertive dictatorial autocratic imperious authoritarian imposing decisive confident self-assured dogmatic doctrinaire masterly officious peremptory imperative
      Antonyms:
      democratic
    1. adjective official, authorized
      Synonyms:
      legal lawful official approved authorized legitimate mandatory executive ruling sanctioned administrative departmental bureaucratic ex officio supreme sovereign imperial magisterial canonical ex cathedra
      Antonyms:
      democratic

    لغات هم‌خانواده authoritative

    ارجاع به لغت authoritative

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «authoritative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/authoritative

    لغات نزدیک authoritative

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دشمن جهودها دش پروری دعاوی حقه دعوای نمونه دفتر روزانه کشتی دفتر گرته ها دلجویی کردن از دلنگاره دلیراندن دلیل غیبت او دلیل نادرستی دم فشاری دما آلودگی دماغ مالی کردن دمیسزون دم گیری دنبلیچه دندان نیمه آسیا دنده ناسانگر دنیوی سازی