امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Automatic

ˌɑːt̬əˈmæt̬ɪk ˌɔːtəˈmætɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    automatics

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
غیر ارادی، خودکار، ناخودآگاه، ناهشیارانه، عادتی، از روی خو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- For most of us breathing is automatic.
- برای اکثر ما نفس کشیدن غیرارادی است.
- an automatic gesture
- حرکت از روی عادت
- He automatically turned left and opened the door.
- او ناخودآگاهانه به طرف چپ چرخید و در را گشود.
- When workers retire, they automatically cease to be union members.
- وقتی که کارگران بازنشسته می‌شوند، خودبه‌خود از عضویت در اتحادیه برکنار می‌گردند.
noun countable
دستگاه خودکار ، مربوط به ماشینهای خودکار، (اتومبیل) دنده اتوماتیک، (جنگ افزار) خودکار
- automatic landing gear
- (در هواپیما) دستگاه فرود خودکار
- automatic machinery
- ماشین آلات خودکار
- automatic rifle
- تفنگ خودکار (مسلسل مانند)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد automatic

  1. adjective done or made by machine
    Synonyms:
    automated electric electronic mechanical mechanized motorized robotic self-moving self-regulating self-starting
    Antonyms:
    by hand manual
  1. adjective done by habit
    Synonyms:
    autogenetic habitual impulsive instinctive instinctual intuitive involuntary knee-jerk mechanical natural perfunctory reflex routine spontaneous unconscious unforced unintentional unmeditated unthinking unwilled
    Antonyms:
    thought-out
  1. adjective occurring as natural consequence
    Synonyms:
    assured certain inescapable inevitable necessary routine unavoidable
    Antonyms:
    stilted unnatural

Collocations

لغات هم‌خانواده automatic

ارجاع به لغت automatic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «automatic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/automatic

لغات نزدیک automatic

پیشنهاد بهبود معانی