امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Baby

ˈbeɪbi ˈbeɪbi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    babied
  • شکل سوم:

    babied
  • سوم‌شخص مفرد:

    babies
  • وجه وصفی حال:

    babying
  • شکل جمع:

    babies

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
بچه، کودک، طفل، نوزاد، بچه‌ی کوچک، شیرخواره، نوزاد حیوان، توله، جوجه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- She had her first baby last month.
- اولین نوزادش ماه پیش متولد شد.
- The cat is feeding her babies.
- گربه دارد به بچه‌هایش شیر می‌دهد.
- baby teeth
- دندانهای شیری
- They all went to the picnic and I was left holding the baby.
- آن‌ها همه به پیک‌نیک رفتند و همه‌ی کارها را به عهده‌ی من گذاشتند.
noun
(امریکا - خودمانی) عزیزم، جانم
- Open the window, baby, and come sit by me.
- عزیزم پنجره را باز کن و کنارم بنشین.
adjective
وابسته به نوزاد، کودکانه، جوان‌ترین، کوچک‌ترین، خردترین، خردسال‌ترین
- my baby brother
- کوچکترین (کم‌سال‌ترین) برادر من
- baby food
- خوراک کودک
verb - transitive
تر و خشک کردن، توجه کردن، مواظبت کردن
- He is used to being babied by his wife.
- عادت کرده است که زنش او را تر و خشک کند.
- to baby a cat
- از گربه‌ای مواظبت کردن
- This car is a tough baby to drive.
- راندن این ماشین سخت است.
verb - transitive
مانند کودک رفتار کردن، بچه ننه، بچه بازی درآوردن، لوس شدن، با کسی مثل کودک رفتار کردن
- Don't be a baby; it didn't hurt that much.
- بچه‌بازی درنیار؛ آن‌قدرها درد نداشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد baby

  1. adjective miniature
    Synonyms:
    babyish diminutive dwarf little midget mini minute petite small tiny wee youthful
    Antonyms:
    big giant large
  1. noun infant
    Synonyms:
    angelface babe bairn bambino bundle buttercup button cherub chick child crawler deduction dividend dumpling kid little angel little darling little doll little one newborn nipper nursling papoose preemie suckling tad toddler tot write-off youngster
    Antonyms:
    adolescent adult
  1. verb treat like a child
    Synonyms:
    cater to cherish coddle cosset cuddle dandle dote on foster humor indulge nurse overindulge pamper pet please satisfy serve spoil

Idioms

  • to be left holding the baby

    (عامیانه) مجبور به انجام کاری شدن (به خاطر شانه خالی کردن دیگران)، (کارها) روی دست کسی افتادن

سوال‌های رایج baby

معنی baby به فارسی چی میشه؟

واژه "baby" در زبان انگلیسی به معنای "نوزاد" یا "کودک کوچک" است و معمولاً به فرزندان تازه متولد شده تا سن حدود دو یا سه سالگی اطلاق می‌شود. این واژه به عنوان یک اصطلاح محبت‌آمیز نیز برای اشاره به افراد بزرگ‌تر در موقعیت‌های غیررسمی یا در روابط عاشقانه استفاده می‌شود. در ادامه به بررسی معانی، نکات جالب و توضیحات مرتبط با این واژه می‌پردازیم.

معانی و کاربردها:

1. نوزاد: اصلی‌ترین معنی "baby" به نوزادان اشاره دارد. نوزادان معمولاً در ۰ تا ۱۲ ماهگی به این نام خوانده می‌شوند و در این دوره به شدت به مراقبت و توجه نیاز دارند.

2. کودک کوچک: پس از نوزادی، "baby" به کودکان کوچک‌تر از دو یا سه سال نیز اطلاق می‌شود. در این سنین، کودکان به سرعت در حال رشد و یادگیری هستند.

3. اصطلاح محبت‌آمیز: "baby" به عنوان یک اصطلاح محبت‌آمیز برای خطاب به همسر یا معشوق نیز استفاده می‌شود. این کاربرد در فرهنگ‌های مختلف به ویژه در روابط نزدیک رایج است.

4. در زبان محاوره‌ای: در زبان محاوره‌ای، "baby" می‌تواند به معنای "دوست‌داشتنی" یا "عزیز" نیز استفاده شود. به عنوان مثال، در مکالمات غیررسمی، افراد می‌توانند یکدیگر را "baby" صدا کنند.

نکات جالب:

1. رشد و توسعه: نوزادان در سال اول زندگی خود به طور قابل توجهی رشد می‌کنند. آن‌ها در این زمان به تدریج مهارت‌های حرکتی، زبانی و اجتماعی را یاد می‌گیرند. این دوره از زندگی آن‌ها به شدت حساس و حیاتی است.

2. تاثیر موسیقی: مطالعات نشان داده‌اند که گوش دادن به موسیقی می‌تواند بر رشد شناختی نوزادان تأثیر مثبت داشته باشد. موسیقی نه تنها به آرامش نوزادان کمک می‌کند، بلکه می‌تواند مهارت‌های زبانی آن‌ها را نیز تقویت کند.

3. نوزادان و خواب: نوزادان تقریباً 16 تا 18 ساعت در روز می‌خوابند. خواب کافی برای رشد و توسعه آن‌ها بسیار مهم است و به تقویت سیستم ایمنی و یادگیری کمک می‌کند.

4. ارتباط عاطفی: نوزادان به طور طبیعی به صداها و چهره‌های آشنا واکنش نشان می‌دهند. این واکنش‌ها به ایجاد رابطه عاطفی بین نوزاد و والدین کمک می‌کند و احساس امنیت را در آن‌ها تقویت می‌کند.

5. زبان‌آموزی: نوزادان در سنین بسیار پایین شروع به یادگیری زبان می‌کنند. آن‌ها با گوش دادن به صداها و لحن‌های مختلف به تدریج توانایی‌های زبانی خود را توسعه می‌دهند. این فرآیند به نام "زبان‌آموزی پیش از تولد" نیز شناخته می‌شود.

ارجاع به لغت baby

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «baby» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/baby

لغات نزدیک baby

پیشنهاد بهبود معانی