امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Backstab

    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    verb - transitive
    خیانت کردن، از پشت خنجر زدن، غیبت کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - She was known to backstab her coworkers.
    - او به غیبت کردن پشت همکارانش معروف بود.
    - he knew what it felt like to be backstabbed by a so-called friend
    - او می‌دانست خیانت دیدن از یک به اصطلاح دوست چه احساسی دارد
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد backstab

    1. verb attack indirectly
      Synonyms: backbite, betray, double-cross, play Judas, sell down the river, slander, smear

    ارجاع به لغت backstab

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «backstab» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/backstab

    لغات نزدیک backstab

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند