امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Backwards

ˈbækwərdz ˈbækwədz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more backwards
  • صفت عالی:

    most backwards

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb B1
به پشت، از پشت، وارونه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He looked backwards to see who was following him.
- به پشت نگاه کرد تا ببیند چه کسی او را تعقیب می‌کرد.
- I lost my balance and fell backwards.
- تعادلم را از دست دادم و به پشت افتادم.
adjective
عقب‌افتاده، عقب‌مانده، کودن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد backwards

  1. adverb Toward the back
    Synonyms:
    backward back rearward about around rearwards
  1. adverb In or toward a former location or condition
    Synonyms:
    about around back backward rearward round

Idioms

  • bend over backwards

    (به‌منظور جلب رضایت یا خشنودی) سخت تلاش کردن، تمام توان خود را به‌کار گرفتن، به آب‌و‌آتش زدن، از هیچ اقدامی فروگذار نکردن، از جان‌و‌دل مایه گذاشتن

ارجاع به لغت backwards

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «backwards» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/backwards

لغات نزدیک backwards

پیشنهاد بهبود معانی