با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Balding

ˈbɑːldɪŋ ˈbɔːldɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
درحال کچل یا تاس شدن
- a balding man of forty
- مرد چهل ساله‌ی دچار ریزش مو
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد balding

  1. adjective Becoming bald, especially having male pattern baldness
    Synonyms: scant, sparse, thin, thinning, tonsured

ارجاع به لغت balding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «balding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/balding

لغات نزدیک balding

پیشنهاد بهبود معانی