امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Balky

American: ˈbɔːki British: ˈbɔːki
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
طفره‌رو، امتناعی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- If the Congress gets balky ...
- اگر کنگره لجاجت کند ...
- a balky mule
- یک قاطر چموش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد balky

  1. adjective uncooperative
    Synonyms:
    averse contrary hesitant immovable indisposed inflexible intractable loath negative negativistic obstinate ornery perverse reluctant stubborn unbending unmanageable unpredictable unruly
    Antonyms:
    cooperative

ارجاع به لغت balky

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «balky» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/balky

لغات نزدیک balky

پیشنهاد بهبود معانی