با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bamboo

ˌbæmˈbuː ˌbæmˈbuː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    bamboos

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
گیاه‌شناسی بامبو، خیزران
- The bamboo forest was a peaceful place.
- جنگل بامبو جایی آرام بود.
- stalk of bamboo
- ساقه‌ی بامبو
noun countable uncountable
گیاه‌شناسی چوب بامبو، چوب خیزران، عصای خیزران
- The home was built using bamboo.
- خانه با استفاده از چوب بامبو ساخته شده است.
- The intricate bamboo scaffolding allowed workers to reach great heights.
- داربست‌های پیچیده‌ی چوب بامبو به کارگران اجازه می‌داد تا به ارتفاعات زیادی بروند.
noun uncountable
پوشاک پارچه‌ی بامبو
- She wore a dress made of bamboo for its breathable fabric.
- او لباسی از بامبو به‌خاطر پارچه‌های راحتش پوشید.
- His clothing is made of bamboo and organic cotton.
- لباس او از بامبو و پنبه‌ی ارگانیک ساخته شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت bamboo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bamboo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bamboo

لغات نزدیک bamboo

پیشنهاد بهبود معانی