با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bandwidth

ˈbændwɪdθ ˈbændwɪdθ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
کامپیوتر پهنای باند (حداکثر میزان انتقال اطلاعات باینری در یک شبکه)
- Streaming high-definition videos requires a lot of bandwidth.
- پخش ویدئوهای با کیفیت بالا به پهنای باند زیادی نیاز دارد.
- Our internet connection has limited bandwidth.
- اتصال اینترنت ما پهنای باند محدودی دارد.
noun countable uncountable
پهنای باند (محدوده‌ی فرکانسی‌ای که یک موج می‌تواند با کمترین تضعیف منتشر شود)
- The radio station had limited bandwidth to broadcast its programs.
- این ایستگاه رادیویی پهنای باند محدودی برای پخش برنامه‌های خود داشت.
- The new satellite dish provided us with an expanded bandwidth range.
- بشقاب ماهواره‌ای جدید محدوده‌ی پهنای باند گسترده‌ای را در اختیار ما قرار داد.
noun
ظرفیت (لازم) (از نظر عاطفی یا ذهنی برای انجام یا در نظر گرفتن چیزی)
- He lacks the bandwidth to handle multiple projects simultaneously.
- او ظرفیت مدیریت چندین پروژه به طور همزمان را ندارد.
- His bandwidth for handling stress was limited.
- ظرفیت او برای مدیریت استرس محدود بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bandwidth

  1. noun frequency range
    Synonyms: high frequency, low frequency, radio band, radio bandwidth, transmission capacity

ارجاع به لغت bandwidth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bandwidth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bandwidth

لغات نزدیک bandwidth

پیشنهاد بهبود معانی