گذشتهی ساده:
bangedشکل سوم:
bangedسومشخص مفرد:
bangsوجه وصفی حال:
bangingشکل جمع:
bangsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
با سروصدای زیاد (ترق تروق) کاری را انجام دادن
حبس کردن (کسی) (بهویژه در زندان)
صدمه زدن، آسیب رساندن (فیزیکی)
با عدم موفقیت یا شکست مواجه شدن، ناکام شدن
bang in the middle of (something)
درست وسط (چیزی)
bang one's head against a brick wall
نیروی خود را به هدر دادن و به جایی نرسیدن
(عامیانه - ناپسند) سفت گاییدن
bang someone (or something) about
صدمه زدن به، با خشونت رفتار کردن نسبت به
(از چیزی) لذت بردن
با موفقیت آغاز یا انجام شدن
با موفقیت، با کامیابی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bang» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bang