معنی barometer به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

bəˈrɑːmət̬ər bəˈrɒmɪtə

توضیحات

همچنین می‌توان از weatherglass به‌ جای barometer استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله

noun

هواسنج، فشارسنج (برای اندازه‌گیری فشار هوا)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The stock market is a barometer of the economic conditions.

- بورس سهام معیاری برای سنجش وضع اقتصادی است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد barometer

noun instrument that measures atmospheric pressure

Synonyms: weather gauge, storm gauge, pressure indicator, weatherglass

ارجاع به لغت barometer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «barometer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/barometer

لغات نزدیک barometer

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند