امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bathe

beɪð beɪð beɪð
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bathed
  • شکل سوم:

    bathed
  • سوم‌شخص مفرد:

    bathes
  • وجه وصفی حال:

    bathing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive
شستشوکردن، استحمام کردن، شستشو، آب‌تنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- I bathed before breakfast.
- پیش از صبحانه استحمام کردم.
- It is dangerous to bathe in this part of the sea.
- آب‌تنی در این قسمت دریا خطرناک است.
- to bathe a wound in a liquid
- با محلولی زخم را شستشو دادن
- Sweat bathed his brow.
- عرق بر جبین او نشسته بود.
- The trees were bathed in moonlight.
- درختان غرق در نور ماه بودند.
- She was bathed in the love and affection of the family.
- عشق و محبت فامیل وجودش را فرا گرفته بود.
- In the afternoon, he went for a bathe.
- بعدازظهر رفت شنا.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bathe

  1. verb wash with water and, usually, soap
    Synonyms:
    bath clean cleanse dip douse dunk flood hose imbathe imbue immerse moisten rinse scour scrub shower soak soap sponge steep submerge suffuse tub water wet
    Antonyms:
    dirty

ارجاع به لغت bathe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bathe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bathe

لغات نزدیک bathe

پیشنهاد بهبود معانی