امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bats

ˈbæts bæts
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    batted
  • شکل سوم:

    batted
  • وجه وصفی حال:

    batting

توضیحات

همچنین می‌توان از batty به‌ جای bats استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective informal
خل، کم‌عقل، احمق، احمقانه، به‌دردنخور، نادان، غیرعادی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- His bats decision to quit his job left him in financial trouble.
- تصمیم غیرعادی او برای استعفا از کارش، او را با مشکلات مالی مواجه کرد.
- She made a bats mistake by not studying for the exam and failing it as a result.
- او با مطالعه نکردن در امتحان و در نتیجه مردود شدن در آن، مرتکب اشتباهی احمقانه شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bats

  1. verb Beat thoroughly and conclusively in a competition or fight
    Synonyms:
    hits socks flutters clobbers winks licks sticks thrashes cudgels drubs twinkles clubs whacks strikes bops bludgeons blows beetles creams blinks beats
  1. noun A turn at batting
    Synonyms:
    turns rounds
  1. noun A club, especially one used in sports
    Synonyms:
    clubs rackets strokes tears jags poles boozes patagia carouses cudgels binges benders sticks buffets sprees vampires mallets drunks
  1. noun A blow
    Synonyms:
    knocks hits rap
  1. adjective Informal or slang terms for mentally irregular
    Synonyms:
    balmy barmy batty daft dotty bonkers buggy cracked crackers fruity haywire kooky kookie loco loony loopy nuts nutty round-the-bend around-the-bend wacky whacky

Idioms

ارجاع به لغت bats

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bats» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bats

لغات نزدیک bats

پیشنهاد بهبود معانی