امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Batten

ˈbætn ˈbætn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive verb - intransitive
پروار کردن، چاق شدن، حاصلخیز شدن، نشو و نما کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The windows were battened down as the storm grew fiercer.
- توفان که شدیدتر شد پنجره‌ها را تخته کوب کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد batten

  1. verb fasten securely
    Synonyms:
    board up clamp down cover up fix nail down secure tie tighten
    Antonyms:
    loosen unfasten unfix
  1. verb grow fat
    Synonyms:
    burgeon feed on grow prosper thrive wax

Idioms

  • to batten on (or upon) another person

    از کس دیگری سوء استفاده کردن، به کسی بند شدن، از نام و نفوذ کس دیگری بهره‌گیری کردن

ارجاع به لغت batten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «batten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/batten

لغات نزدیک batten

پیشنهاد بهبود معانی