با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Beachhead

ˈbiːtʃhed ˈbiːtʃhed
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    beachheads

معنی و نمونه‌جمله

noun
پایگاه یا اراضی تسخیر‌شده در ساحل
- The allies established a beachhead at Normandy.
- متفقین در نورماندی سرپلی برقرار کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد beachhead

  1. noun An initial accomplishment that opens the way for further developments
    Synonyms: foothold

ارجاع به لغت beachhead

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beachhead» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/beachhead

لغات نزدیک beachhead

پیشنهاد بهبود معانی